🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

چرا از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2555

غزل 2555 ام از 6329 غزلیات

چرا چون ای حیات جان در این عالم وطن داری

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21

1 چرا چون ای حیات جان در این عالم وطن داری نباشد خاک ره ناطق ندارد سنگ هشیاری

2 چرا زهری دهد تلخی چرا خاری کند تیزی چرا خشمی کند تندی چرا باشد شبی تاری

3 در آن گلزار روی او عجب می‌ماندم روزی که خاری اندر این عالم کند در عهد او خاری

4 مگر حضرت نقابی بست از غیرت بر آن چهره که تا غیری نبیند آن برون ناید ز اغیاری

5 مگر خود دیده عالم غلیظ و درد و قلب آمد نمی‌تاند که دریابد ز لطف آن چهره ناری

6 دو چشم زشت رویان را لباس زشت می‌باید و کی شاید که درپوشد لباس زشت آن عاری

7 که از عریانی لطفش لباس لطف شرمنده که از شرم صفای او عرق‌ها می‌شود جاری

8 و او با این همه جسمی فروبرید و درپوشید برون زد لطف از چشمش ز هر سو شد به دیداری

9 فروپوشید لطف او نهانی کرده چشمش را که تا شد دیده‌ها محروم و کند از سیر و سیاری

10 ولیک آن نور ناپیدا همی‌فرمایدت هر دم شراب می که بفزاید ز بی‌هوشیت هشیاری

11 که خوبان به غایت را فراغت باشد از شیوه ولیکن عشقشان دارد هزاران مکر و عیاری

12 چنانک از شهوتی تو خوش به جسم و جان شهوانی نباشی زان طرب غافل اگر تو جان جان داری

13 درون خود طلب آن را نه پیش و پس نه بر گردون نمی‌بینی که اندر خواب تو در باغ و گلزاری

14 کدامین سوی می‌دانی کدامین سوی می‌بینی تو آن باغی که می‌بینی به خواب اندر به بیداری

15 چو دیده جان گشادی تو بدیدی ملک روحانی از آن جا طفل ره باشی چو رو زین سو به شه آری

16 کدامین شه نیارم گفت رمزی از صفات او ولیکن از مثالی تو بدانی گر خرد داری

17 خردهایی نمی‌خواهم که از دونی و طماعی سر و سرور نمی‌جوید همی‌جوید کلهداری

18 که بگذار و سر می‌جو کز آن سر سر به دست آید به سر بنشین به بزم سر ببین زان سر تو خماری

19 ز جامی کز صفای آن نماید غیب‌ها یک یک چه مه رویان نماید غیب اندر حجب و عماری

20 به روی هر مهی بینی تو داغی بس ظریف و کش نشان بندگی شه که فرد است او به دلداری

21 به نزد حسن انس و جن مخدومی شمس الدین زهی تبریز دریاوش که بر هر ابر در باری

جلال الدین محمد مولوی(مولانا) از شاعران بزرگ قرن 7 هجری می باشد و سبک شعری ایشان عراقی است.
اثر چرا چون ای حیات جان در این عالم وطن داری غزل 2555 ام از 6329 غزلیات در دیوان شمس جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد
شعر قالب : غزل سبک : عراقی
عکس نوشته
کامنت
سوالات متداول درباره شعر چرا چون ای حیات جان در این عالم وطن داری

شاعر شعر چرا چون ای حیات جان در این عالم وطن داری چه کسی است ؟

شاعر شعر چرا چون ای حیات جان در این عالم وطن داری جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر چرا چون ای حیات جان در این عالم وطن داری در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر چرا چون ای حیات جان در این عالم وطن داری چیست ؟

قالب شعر چرا چون ای حیات جان در این عالم وطن داری غزل است

سبک شعر چرا چون ای حیات جان در این عالم وطن داری چیست ؟

سبک شعر چرا چون ای حیات جان در این عالم وطن داری سبک عراقی است

مضمون اصلی شعر چرا چون ای حیات جان در این عالم وطن داری چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

چرا از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2555

غزل 2555 ام از 6329 غزلیات
بنر