- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چونی و چه باشد چون تا قدر تو را داند جز پادشه بیچون قدر تو کجا داند
2 عالم ز تو پرنورست ای دلبر دور از تو حق تو زمین داند یا چرخ سما داند
3 این پرده نیلی را بادیست که جنباند این باد هوایی نی بادی که خدا داند
4 خرقه غم و شادی را دانی که که میدوزد وین خرقه ز دوزنده خود را چه جدا داند
5 اندر دل آیینه دانی که چه میتابد داند چه خیالست آن آن کس که صفا داند
6 شقه علم عالم هر چند که میرقصد چشم تو علم بیند جان تو هوا داند
7 وان کس که هوا را هم داند که چه بیچارست جز حضرت الاالله باقی همه لا داند
8 شمس الحق تبریزی این مکر که حق دارد بی مهره تو جانم کی نرد دغا داند