-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر که او را خبر از اهل دلانش باشد یاری اهل دلان در دل و جانش باشد
2 دردمندی که به جان دُردی دردش نوشد راحت جان طلبی در دو جهانش باشد
3 آتش عشق دلم سوخت چنان داغی را در قیامت چو بجویند نشانش باشد
4 دیدهٔ اهل نظر نور از او می یابد این چنین نور چنان عین عیانش باشد
5 عاقل ار عشق ندارد بر ما آنش نیست رند مستی طلب ای دوست که آنش باشد
6 هر گدائی که بود بر در سلطان دائم همچو ما بر دو جهان حکم روانش باشد
7 نعمت الله بسی بندگی سید کرد لاجرم منصب عالی چنانش باشد