-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کی طرف گلستان چو سر کوی تو باشد یا سرو روان چون قد دلجوی تو باشد
2 مانند کمان شد قد چون تیر خدنگم لیکن نه کمانی که ببازوی تو باشد
3 در تاب مرو گر دل گمگشتهٔ ما را گویند که در حلقهٔ گیسوی تو باشد
4 بیروی تو از هر دو جهان روی بتابم کز هر دو جهان قبلهٔ من روی تو باشد
5 در دیده کشم خاک کف پای کسی را کو خاک کف پای سرکوی تو باشد
6 گر روی سوی کعبه کنم یا بخرابات از هر دو طرف میل دلم سوی تو باشد
7 صیاد من آنست که نخجیر تو گردد سلطان من آنست که هندوی تو باشد
8 هر کس که بابروی دوتای تو دهد دل پیوسته دلش چون خم ابروی تو باشد
9 وانکس که چو خواجو بخرد موی شکافد سودا زدهٔ سلسلهٔ موی تو باشد