امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی
امیرخسرو دهلوی

آنکه برده ست دلم زلف از امیرخسرو دهلوی غزل 236

غزل 236 ام از 2198 غزلیات

آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست

1 آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست آنکه کشته ست مرا نرگس فتان اینست

2 آمد آن سرو خرامان و به خاکم بنشست وه که با جان رود، از سرو خرامان اینست

3 ز آشنایی خطرم باشد و می گفت حکیم دانم آن زود کش و دیر پشیمان اینست

4 گر غمی گیردت از کشتن من، عیب مگیر چه کنم خاصیت خون مسلمان اینست

5 من همی گویم سوز خود و تو می خندی آنکه بر سوخته ریزند نمک، آن، اینست

6 همه شب جان من است و غم خوبان تا روز عاقبت در سر ایشان رود ار، جان اینست

7 تیغ عشق است، محا باش نباشد خسرو سر تسلیم فرود آر که فرمان اینست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست

شاعر شعر آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست چه کسی است ؟

شاعر شعر آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست امیرخسرو دهلوی می باشد.

شعر آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست چیست ؟

قالب شعر آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست غزل است

مضمون اصلی شعر آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
ویدیویی