-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هرکه چون صورت چین دیده بروی تو گشاد چشم دیگر ز تماشای تو بر هم ننهاد
2 مگر آن لحظه رقیب تو زمن پوشد چشم که رود خاک وجود من دلخسته بباد
3 آنچنان شادم از آنشب که بخوابت دیدم که نمیآیدم از شادی آن خواب بیاد
4 یارب آن آهوی مشکین بیابان امید کس چو مجنون تو گمگشته ببوی تو مباد
5 گر حریفان تو ساقی، بمی از دست شدند اهلی دلشده ناخورده می از پای افتاد
6 نیست در دستم سر مویی ولیکن همتم یکسر مویت بملک هر دو عالم میخرد
7 هرکه چون اهلی هلاک لعل جانبخش تو شد کافرم گر منت از عیسی مریم می برد