- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر که دایم نیست ناپروای عشق او چه داند قیمت سودای عشق
2 عشق را جانی بباید بیقرار در میان فتنه سر غوغای عشق
3 جمله چون امروز در خود ماندهاند کس چه داند قیمت فردای عشق
4 دیدهای کو تا ببیند صد هزار واله و سرگشته در صحرای عشق
5 بس سر گردنکشان کاندر جهان پست شد چون خاک زیرپای عشق
6 در جهان شوریدگان هستند و نیست هر که او شوریده شد شیدای عشق
7 چون که نیست از عشق جانت را خبر کی بود هرگز تو را پروای عشق
8 عاشقان دانند قدر عشق دوست تو چه دانی چون نهای دانای عشق
9 چشم دل آخر زمانی باز کن تا عجایب بینی از دریا عشق
10 در نشیب نیستی آرام گیر تا برآرندت به سر بالای عشق
11 خیز ای عطار و جان ایثار کن زانکه در عالم تویی مولای عشق