هرکه را ذوقش به از شاه نعمت‌الله ولی غزل 482

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

هرکه را ذوقش به سوی ما بود

1 هرکه را ذوقش به سوی ما بود همچو ما غرقه درین دریا بود

2 موج دریائیم و دریا عین ما عین ما بر ما حجاب ما بود

3 چشم عالم روشن است از نور او دیده ای بیند که او بینا بود

4 کنت کنزاً گنج اسمای وی است مخزن آن جملهٔ اشیا بود

5 هرچه بینی مظهر اسمای اوست کون جامع جامع اسما بود

6 جام و می با همدگر باشد مدام این چنین بوده است و باشد تا بود

7 نعمت الله در همه عالم یکی است سیدم یکتای بی همتا بود

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر