هرکس به سخا زنده بود، مرگ از واعظ قزوینی غزل 243

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

هرکس به سخا زنده بود، مرگ ندارد

1 هرکس به سخا زنده بود، مرگ ندارد شه کو همه را داد، کجا جامه گذارد؟

2 آش عجبی می پزد، از بهر خود آنکس کز خانه دلها به ستم دود برآرد

3 تاراج کند خانه عمر اهل ستم را درویش چو هنگام دعا دست برآرد

4 امروز چو درویش کسی نیست توانگر کو مرگ خوشی دارد، اگر هیچ ندارد

5 در مزرع ایام بده، تا بدهندت دهقان درود هیچ، ز تخمی که نکارد

6 واعظ چه بخود این همه سوزی ز غم مرگ آسوده شدن این همه اندیشه ندارد

عکس نوشته
کامنت
comment