-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر که او را قدمی هست ز سر نندیشد وانکه او را گهری هست ز زر نندیشد
2 عجب از لاله دلسوخته کو در دم صبح از خروشیدن مرغان سحر نندیشد
3 آنکه کام دل او ریختن خون منست از دل ریش من خسته جگر نندیشد
4 هر که خاطر بکسی داد چه بیمش ز خطر کانکه رفت از پی خاطر ز خطر نندیشد
5 پیش شمع رخ زیبای تو گر جان بدهم نبود عیب که پروانه ز پر نندیشد
6 خستهٔ ضرب تو از تیغ و سنان غم نخورد کشتهٔ عشق تو از تیر و تبر نندیشد
7 سر اگر در سر کار تو کنم دوری نیست کانکه در دست تو افتاد ز سر نندیشد
8 نکنم یاد شب هجر تو در روز وصال کانکه شد ساکن جنت ز سقر نندیشد
9 مکن اندیشه که خواجو نکند یاد لبت کاین خیالیست که طوطی ز شکر نندیشد