هر که درین دیرخانه مرد از عطار نیشابوری غزل 94

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

هر که درین دیرخانه مرد یگانه است

1 هر که درین دیرخانه مرد یگانه است تا به دم صور مست درد مغانه است

2 ور به دم صور باهش آید ازین می نیست مبارز مخنث بن خانه است

3 بر محک دیرخانه ناسره آید هر که گمان می‌برد که شیر ژیان است

4 در بن این دیر درس عشق که گوید آنکه ز کونین بی نشان و نشانه است

5 هر که دلی شاخ شاخ یافت چو شانه سالک آن زلف شاخ شاخ چو شانه‌است

6 بر سر جمعی که بحر تشنهٔ آنهاست هرچه رود جز حدیث عشق فسانه است

7 عاشق ره را هزار گونه جنیبت در پس و در پیش این طریق روانه است

8 عشق که اندر خزانهٔ دو جهان نیست در بن صندوق سینه کنج خزانه است

9 چون رخ معشوق را نه شبه و نه مثل است سلطنت عشق را نه سر نه کرانه است

10 چشمه و کاریز و جوی و بحر یک آب است عاشق و معشوق و عشق هر سه بهانه است

11 ذره اگر بی‌عدد به راه برآید ذره که باشد چو آفتاب عیان است

12 هر دو جهان دام و دانه است ولیکن دیده و دل را وجود دام چو دانه است

13 تا که زبانم به نطق عشق درآمد در دل عطار صد هزار زبانه است

عکس نوشته
کامنت
comment