1 هر که دل با غم تو یار کند تیغ را بر سر اختیار کند
2 هر کسی را محل کجا که قدم در ره عشق استوار کند
3 چون تو برقع برافگنی، ایام صحن آفاق پر نگار کند
4 ور به جولان در آری اشهب حسن چشم خورشید پر غبار کند
5 کز وصال تو تا به صد فرسنگ غم ز نزدیک من فرار کند
6 بس ز لعل تو بوسه ها دزدد بر رکاب تو تا نثار کند
7 اندران آرزوست خسرو نیز که شبی بر درت قرار کند