- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر که را در سر زلف صنمی دسترسی است برود گر به سر ماه همان رشته بس است
2 هیچ کس نیست که او را به جهان دردی نیست وانکه دردیش نباشد به جهان هیچ کس است
3 پخته شد در هوس دوست دلم بریانم بجز این هر چه که پخت این دل بریان هوس است
4 گلرخا، روی تو آن را که در آمد در چشم هر که را گل به دو چشم آیدش او هم چو خس است
5 عاشقان راست شب واپسی از روز حیات زلف کز روی چو روزت قدری باز پس است
6 زلف تو در دلم آمد، نفسم بسته بماند زار می گریم و چندین گر هم در نفس است
7 از لب خود شکری ده که ز حسرت خسرو دست مالان و رخ آلوده به خون چون مگس است