هر که را در سر زلف صنمی از امیرخسرو دهلوی غزل 224

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

هر که را در سر زلف صنمی دسترسی است

1 هر که را در سر زلف صنمی دسترسی است برود گر به سر ماه همان رشته بس است

2 هیچ کس نیست که او را به جهان دردی نیست وانکه دردیش نباشد به جهان هیچ کس است

3 پخته شد در هوس دوست دلم بریانم بجز این هر چه که پخت این دل بریان هوس است

4 گلرخا، روی تو آن را که در آمد در چشم هر که را گل به دو چشم آیدش او هم چو خس است

5 عاشقان راست شب واپسی از روز حیات زلف کز روی چو روزت قدری باز پس است

6 زلف تو در دلم آمد، نفسم بسته بماند زار می گریم و چندین گر هم در نفس است

7 از لب خود شکری ده که ز حسرت خسرو دست مالان و رخ آلوده به خون چون مگس است

عکس نوشته
کامنت
comment