1 هرکه در دریای بی پایان فتاد همچو ما در بحر بی پایان فتاد
2 عشق جانان آتشی خوش برفروخت شعله ای در جان مشتاقان فتاد
3 رند مستی سر به پای خم نهاد غلغلی در مجلس رندان فتاد
4 آنکه جان بفروخت درد دل خرید نیک سودا کرد و خوش ارزان فتاد
5 یار ما را کار با اغیار نیست کار او ای یار با یاران فتاد
6 از سر کویش کسی کو دور شد بی سر و پا سخت سرگردان فتاد
7 نعمت الله جان به جانان داد و رفت خوش بود جانی که با جانان فتاد
دیدگاهها **