هرکه عاشق شد چو شمع آزاده از اهلی شیرازی غزل 222

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

هرکه عاشق شد چو شمع آزاده از دل‌مردگی است

1 هرکه عاشق شد چو شمع آزاده از دل‌مردگی است زندگی دلگرمی عشق است و مرگ افسردگی است

2 من به آزارت خوشم چون مرهم دیدار هست خوشدل از یک دیدنم گر صدهزار آزردگی است

3 گر ز پیری سبزه پژمرده‌ام عیبم مکن آخر کار گل سیراب هم پژمردگی است

4 داغ دل در پرده دارد غنچه زان رسوا نشد مستی و رسوایی ما چون گل از بی‌پردگی است

5 گر شهید عشق شد اهلی نگویی مرده است در حقیقت زندگی این است و نامش مردگی است

6 خسروان را آرزوی لعل شیرین تو کشت کوهکن دروادی حسرت نه تنها رفته است

7 در سر کوی بتان اهلی گر رفت رفت صد هزاران دین و دل اینجا بیغمار رفته است

عکس نوشته
کامنت
comment