-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر کی از حلقه ما جای دگر بگریزد همچنان باشد کز سمع و بصر بگریزد
2 زان خورد خون جگر عاشق زیرا شیر است شیردل کی بود آن کو ز جگر بگریزد
3 دل چو طوطی بود و جور دلارام شکر طوطیی دید کسی کو ز شکر بگریزد
4 پشه باشد که به هر باد مخالف برود دزد شب باشد کز نور قمر بگریزد
5 هر سری را که خدا خیره و کالیوه کند صدر جنت بهلد سوی سقر بگریزد
6 و آنک واقف بود از مرگ سوی مرگ گریخت سوی ملک ابد و تاج و کمر بگریزد
7 چون قضا گفت فلانی به سفر خواهد مرد آن کس از بیم اجل سوی سفر بگریزد
8 بس کن و صید مکن آنک نیرزد به شکار که خیال شب و شب هم ز سحر بگریزد