هر که را عشق نیست از شاه نعمت‌الله ولی غزل 384

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

هر که را عشق نیست آنش نیست

1 هر که را عشق نیست آنش نیست مرده ای می شمر که جانش نیست

2 لذت از عمر خود کجا یابد عاقل ار ذوق عاشقانش نیست

3 غرق دریای عشق او مائیم لاجرم بحر ما کرانش نیست

4 ای که پرسی نشان او از ما غیر نامی دگر نشانش نیست

5 در میان و کنار می جوئی جز خیالی از آن میانش نیست

6 جام می را بگیر و نوشش کن کاین معانی جز از بیانش نیست

7 سود دارد ولی زیانش نیست نعمت الله هر که مایهٔ اوست

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر