هرکه عشقت خرید جان بفروخت از اثیر اخسیکتی غزل 188

اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

هرکه عشقت خرید جان بفروخت

1 هرکه عشقت خرید جان بفروخت و آن خریدن بدو جهان بفروخت

2 در هوای تو دل قفس بشکست ز قفس بگذر آشیان بفروخت

3 هر که نام تو خواست برد نخست بر مراد و ادب زبان بفروخت

4 وانکه یک روز شد معامل تو تا بس دیر خانمان بفروخت

5 از تو دیده خیال یافت نشان دل خود را بر آن نشان بفروخت

6 جان اگر بر تو صرف شد سهل است هرکه جانان خرید جان بفروخت

7 بتو در بست دل بهیچ مرا سبکی را چنین گران بفروخت

8 آری ارزان خریده بود متاع چون در افتاد رایگان بفروخت

9 وانگهی گفت چون اثیری را کس بدین مایه سوزیان بفروخت

عکس نوشته
کامنت
comment