- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر که در عهد ازل مست شد از جام شراب سر ببالین ابد باز نهد مست وخراب
2 بیدلان را رخ زیبا ننمائی به چه وجه عاشقانرا ز در خویش برانی ز چه باب
3 می پرستان همه مخمور و عقیقت همه می عالمی مرده ز بی آبی و عالم همه آب
4 سر کوی خط و قدت چمن و سنبل و سرو سمن و عارض و لعلت شکر و جام شراب
5 دل ما بی لب لعل تو ندارد ذوقی همه دانند که باشد ز نمک ذوق کباب
6 هر که درآتش سودای تو امروز بسوخت ظاهر آنست که فردا بود ایمن ز عذاب
7 گر چه نقش تو خیالیست که نتوان دیدن همه شب چشم توام مست نمایند بخواب
8 ترشود دم به دمم خرقه ز خون دل ریش زانک رسمست که برجامه فشانند گلاب
9 پیر گشتی بجوانی و همانی خواجو دو سه روزی دگر ایام بقا را دریاب