-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنکه هرگز نظری با من شیدا نکند نتواند که مرا بی سر و بی پا نکند
2 دوش میگفت که من با تو وفا خواهم کرد لیک معلوم ندارم که کند یا نکند
3 اگر آن حور پری رخ بخرامد در باغ نبود آدمی آنکس که تماشا نکند
4 خسرو آن نیست که از آتش دل چون فرهاد جان فدای لب شیرین شکرخا نکند
5 گل چو بر نالهٔ مرغان چمن خنده زند چکند بلبل شب خیز که سودا نکند
6 هر که را تیغ جفا بردل مجروح زنی حذر از ضربت شمشیر تو قطعا نکند
7 چون توانم شدن از نرگس مستت ایمن کانکه چشم تو کند کافر یغما نکند
8 گل خیری چو بر اطراف گلستان گذرم نتواند که رخم بیند و صفرا نکند
9 هر که احوال دل غرقه بداند خواجو اگرش عقل بود روی بدریا نکند