کیست که گوید ببارگاه از خواجوی کرمانی غزل 771

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

کیست که گوید ببارگاه سلاطین

1 کیست که گوید ببارگاه سلاطین حال گدایان دلشکستهٔ مسکین

2 سوخته‌ئی کو که خون ز دیده ببارد از سر سوزم چو شمع بر سر بالین

3 در گذر ای باغبان که بلبل سرمست باز نیاید به غلغل تو ز نسرین

4 با رخ بستان فروز ویس گلندام کس نبرد نام گل بمجلس رامین

5 کی برود گر هزار سال برآید از سرفرهاد شور شکر شیرین

6 عاشق صادق کسی بود که نخواهد ملکت کسری بجای مهر نگارین

7 شمسهٔ چین نیست در تصور اورنگ جز رخ گلچهر ماهروی خورآئین

8 مرغ دل از زلف دلبران نبرد جان کبک نیابد امان ز چنگل شاهین

9 منکر خواجو مشو که اهل نظر را روی بتان قبله است و کیش مغان دین

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر