- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کیست که از عشق تو پردهٔ او پاره نیست وز قفس قالبش مرغ دل آواره نیست
2 وزن کجا آورد خاصه به میزان عشق گر زر عشاق را سکهٔ رخساره نیست
3 هر نفسم همچو شمع زاربکش پیش خویش گر دل پر خون من کشتهٔ صد پاره نیست
4 گر تو ز من فارغی من ز تو فارغ نیم چارهٔ کارم بکن کز تو مرا چاره نیست
5 هر که درین راه یافت بوی می عشق تو مست شود تا ابد گر دلش از خاره نیست
6 هست همه گفتگو با می عشقش چه کار هرکه درین میکده مفلس و این کاره نیست
7 درد ره و درد دیر هست محک مرد را دلق بیفکن که زرق لایق میخواره نیست
8 در بن این دیر اگر هست میت آرزو درد خور اینجا که دیر موضع نظاره نیست
9 گشت هویدا چو روز بر دل عطار از آنک عهد ندارد درست هر که درین پاره نیست