-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنکه مرا در دل است گر به کنار آمدی کسی ستم روزگار بر من زار آمدی
2 یار ز دستم برفت، کار ز دستم نماند کار به دست است، اگر دست به یار آمدی!
3 دست من آنگه که گشت از سر زلفش جدا کاش که پای حیات بر دم مار آمدی
4 صبر و دل از من برفت، قدر ندانستمش از پی این روزگار این دو به کار آمدی
5 از پس سالی مگر روی نماید چو گل غنچه که بسته قبا باد سواد آمدی
6 خسرو از آن یک کنار جان به میان ریختی آنکه برفت از میان گر به کنار آمدی