1 ای که دایم به خویش مغروری گر تو را عشق نیست معذوری
2 گرد دیوانگان عشق مگرد که به عقل عقیله مشهوری
3 مستی عشق نیست در سر تو رو که تو مست آب انگوری
4 روی زرد است و آه دردآلود عاشقان را دوای رنجوری
5 بگذر از نام و ننگ خود حافظ ساغر میطلب که مخموری
دیدگاهها **