1 کسیکه او کند از کان که به میتین سیم مکن بر او بر بخشایش و مباش رحیم
1 ز بس خونها که می ریزی به غمزه شمار کشتگان ناید به یادت
2 گر از خون ریختن شرمت نیاید ز رنج غمزه باری شرم بادت
1 هرگاه که آن پهن سرون می گذرد در یک دم ازین چرخ نگون می گذرد
2 طبعم ره فکر بین که چون برد بسر او از سر وعده بین که چون می گذرد
1 بدان رسید که بر ما بزنده بودن ما خدای وار همی منتی نهد هر خس