1 کهی بلند و بر او قلعه ای نهاده بلند بلندهای جهان زیر و، او ز جمله زبر
2 باستواری زر بخیل در دل خاک بپایداری نام سخی میان بشر
3 بسختی دل بدخواه برج او لیکن نگار بوده بر او سنگها بسان جگر
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 چو آمد گه زادن زن فراز بکشکینه گرمش آمد نیاز
2 من و زن در آن خانه تنها و بس مرا گفت کی شوی، فریادرس
1 ای گشته خجل آبحیات از دهنت سرو از قد و ماه از رخ و سیم از ذقنت
2 صاحب نظری کجاست تا درنگرد صد یوسف مصر در ته پیرهنت
1 دوستانم همه ماننده وسنی شده اند همه ز آنست که با من نه درم ماند و نه زر
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به