آنکه خود را سبب هستی ما از واعظ قزوینی غزل 298

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

آنکه خود را سبب هستی ما میداند

1 آنکه خود را سبب هستی ما میداند جز خدا هست ندانیم، خدا میداند

2 چشم دل هر که بر آن قبله عالم دارد کعبه را سجده او قبله نما میداند

3 پای سرکردن راه تو ندارد هرگز آنکه سر در ره عشق تو ز پا میداند

4 نکند دیدنی خویش هم از ناز مگر خانه آینه را خانه ما میداند

5 عالمی کو شده خرسند به علمی ز عمل چون مریضی است که نامی ز دوا میداند

6 شرع راه در ره دین به ز خرد میشمرد چشم را هر که بره به زعصا میداند

7 سوی ویرانه نخواهد بلدی پرتو مهر ره کاشانه درویش سخا میداند

8 آنکه ره برده بآسایش سرمایه فقر تیغ بر فرق به از بال هما میداند

9 کام حاجت مزه شهد قناعت یابد درد پر زور چو شد، قدر دوا میداند

10 واعظ این گنج قناعت که تو را گشته نصیب خلقت از بهر چه بی برگ و نوا میداند؟!

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر