-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنکه خود را سبب هستی ما میداند جز خدا هست ندانیم، خدا میداند
2 چشم دل هر که بر آن قبله عالم دارد کعبه را سجده او قبله نما میداند
3 پای سرکردن راه تو ندارد هرگز آنکه سر در ره عشق تو ز پا میداند
4 نکند دیدنی خویش هم از ناز مگر خانه آینه را خانه ما میداند
5 عالمی کو شده خرسند به علمی ز عمل چون مریضی است که نامی ز دوا میداند
6 شرع راه در ره دین به ز خرد میشمرد چشم را هر که بره به زعصا میداند
7 سوی ویرانه نخواهد بلدی پرتو مهر ره کاشانه درویش سخا میداند
8 آنکه ره برده بآسایش سرمایه فقر تیغ بر فرق به از بال هما میداند
9 کام حاجت مزه شهد قناعت یابد درد پر زور چو شد، قدر دوا میداند
10 واعظ این گنج قناعت که تو را گشته نصیب خلقت از بهر چه بی برگ و نوا میداند؟!