گردباد از خودنمایی، روز از واعظ قزوینی غزل 139

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

گردباد از خودنمایی، روز وشب پا درگلست

1 گردباد از خودنمایی، روز وشب پا درگلست جاده را ز افتادگی سر در کنار منزل است

2 برگ گل از خاکساری گشته خود سر در چمن در بیابان خاربن، از سرکشی پا در گل است

3 بسکه طومار سخن پیچیده در دل مانده است تا رها گردیده از دست زبانم، در دل است

4 کافرم گر در دو عالم غیر او دارم کسی در قیامت اوست خونخواهم که اینجا قاتل است

5 چون کنم با دوری جانان؟ که در بزمی که اوست رنگ را از چهره عاشق پریدن مشکل است

6 دل ز خود بردار واعظ چون قد از پیری خمید رخت بیرون بر، که دیوار بدن خوش مایل است

عکس نوشته
کامنت
comment