کدام زخم که بر من ز دلستانی از اهلی شیرازی غزل 339

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

کدام زخم که بر من ز دلستانی نیست

1 کدام زخم که بر من ز دلستانی نیست کدام خاک کش از خون ما نشانی نیست

2 بخوشدلی نه که خاموشم از تو چون صورت هزار غم ز تو دارم مرا زبانی نیست

3 مراست جانی و خواهم به پات افشاندن چو باورت نشود به ز امتحانی نیست

4 چو قتل خویش کنم التماس روی متاب همین سخن بتو داریم داستانی نیست

5 تو عمری، از تو کسی گر وفا گمان دارد بعمر دوست که یاری مرا گمانی نیست

6 ز گلرخان سر کویت بهشت جاویدست ولیک جای چو من پیر و ناتوانی نیست

7 جزای اهل محبت جفا بود اهلی خموش باش که این نکته را بیانی نیست

8 هنوز با همه آلوده دامنی اهلی ز ابر رحمت آن یار شست و شویی هست

عکس نوشته
کامنت
comment