1 کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد؟ بنای خانه عمر استوار خواهم کرد
2 کدام روز من بیقرار بی سامان به زیر پای تو آخر قرار خواهم کرد
3 به آب دیده، نگارا، کفت نخواهم شست به خون دل کف پایت نگار خواهم کرد
4 کنون نماند سر انتظار و می ترسم که دیده در سر این انتظار خواهم کرد
5 دلم که تخته شد از دست غم چو آیینه نگاه دار که ناگه فگار خواهم کرد
6 مرا دو دیده یکی شد میان خون، تا کی دو چشم با چو تو شوخی چهار خواهم کرد
7 مرا مگوی که در کار عشق کن جان را اگر من این نکنم، خود چه کار خواهم کرد؟
8 حدیث عشق تو بسیار داشتم پنهان ز حد گذشت، کنون آشکار خواهم کرد