خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی
خواجوی کرمانی

کدام دل که گرفتار و پای از خواجوی کرمانی غزل 205

غزل 205 ام از 1143 غزلیات

کدام دل که گرفتار و پای بند تو نیست

1 کدام دل که گرفتار و پای بند تو نیست کدام صید که در آرزوی بند تو نیست

2 نه من به بند کمند تو پای بندم و بس کسی بشهر نیامد که شهر بند تو نیست

3 ترا بقید چه حاجت که صید وحشی را بهیچ روی خلاص از خم کمند تو نیست

4 ضرورتست که پیش تو پنجه نگشایم مرا که قوت بازوی زورمند تو نیست

5 گرم گزند رسانی بضرب تیغ فراق مکن که بیشم از این طاقت گزند تو نیست

6 چو سروم از دو جهان گر چه دست کوتاهست ولی شکیبم از آن قامت بلند تو نیست

7 دلم برآتش عشقت بسوخت همچو سپند بیا که صبرم از آنخال چون سپند تو نیست

8 عجب ز عقل تو دارم که می‌دهی پندم خموش باش که این لحظه وقت پند تو نیست

9 ز شور بختی خواجوست اینکه چون فرهاد نصیبش از لب شیرین همچو قند تو نیست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر کدام دل که گرفتار و پای بند تو نیست

شاعر شعر کدام دل که گرفتار و پای بند تو نیست چه کسی است ؟

شاعر شعر کدام دل که گرفتار و پای بند تو نیست خواجوی کرمانی می باشد.

شعر کدام دل که گرفتار و پای بند تو نیست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر کدام دل که گرفتار و پای بند تو نیست چیست ؟

قالب شعر کدام دل که گرفتار و پای بند تو نیست غزل است

مضمون اصلی شعر کدام دل که گرفتار و پای بند تو نیست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر