چه خوش باشد دمی با دوستداری از خواجوی کرمانی غزل 847

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

چه خوش باشد دمی با دوستداری

1 چه خوش باشد دمی با دوستداری نشسته در میان لاله زاری

2 اگر نبود نسیم زلف خوبان نروید گلبنی بر جویباری

3 وگر سودای گلرویان نباشد نخواند بلبلی بر شاخساری

4 کنارم زان از آب دیده دریاست که هجران را نمی‌بینم کناری

5 خیالی گشتم از عشقش ولیکن ندارم جز خیالش راز داری

6 فراق جان ز تن آن لحظه باشد که یاری دور می‌ماند ز یاری

7 نشاید گفت خواجو پیش هر کس غم عشقش مگر با غمگساری

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر