- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر جا که لب به خنده گشاید دهان تو خونابه ایست از لب چون ناردان تو
2 ای بس عنان که بر سر کوی تو شد ز دست کز راه جور باز نتابد عنان تو
3 شد خانمان صبر همه غارت و خراب از ترکتاز غمزه نامهربان تو
4 از خوی بد چه ظلم که بر ما نمی کنی آخر چه کرده ام من مسکین از آن تو
5 عشق تو بس که بر دل خسرو زده ست زخم گرهست امید زیستنم هم به جان تو