1 هر کجا صورتی است در نظرم شاهد معنثی در او نگرم
2 گوهر حقههای جوهریی بر سر چارسو همی نگرم
3 نقد گنجینهٔ جهان دارم لاجرم پادشاه بحر و برم
4 نعمتاللهم وز آل حسین به امینی امانتی سپرم
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 دُرد دردش خورده ام تا صاف درمان یافتم دل ز جان برداشتم تا وصل جانان یافتم
2 کار جمعی شد پریشان در هوای زلف او گرچه من جمعیت از زلف پریشان یافتم
1 عمر بی عشق می گذاری هیچ حاصل از عمر خود چه داری هیچ
2 ماسِوی الله طلب کنی شب و روز به عدم می روی چه آری هیچ
1 دردمندانیم و مانده بی دوا همدم و همدرد ما هم درد ما
2 غرق در دریای بی پایان شدیم غیر ما دیگر نباشد آشنا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **