- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر کجا صاحبجمالی رو نمود روی او دیدم چو برقع برگشود
2 دیدمش در آینه عین العیان آینه او بود دوری می نمود
3 آفتاب خاطرم تا روشنست ذرهٔ بی مهر او هرگز نبود
4 هر چه موجودست از جود ویست خود کجا موجود باشد بی وجود
5 ساجد و مسجود نزد ما یکیست سجده می کن تا ببینی در سجود
6 دوش رفتم درخرابات مغان ساقی سرمست دیدم یار بود
7 نکته های عارفانه سیدم خود به خود می گفت و از خود می شنود