کجا بود من مدهوش را حضور از خواجوی کرمانی غزل 525

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

کجا بود من مدهوش را حضور نماز

1 کجا بود من مدهوش را حضور نماز که کنج کعبه ز دیر مغان ندانم باز

2 مرا مخوان به نماز ای امام و وعظ مگوی که از نیاز نمی‌باشدم خبر ز نماز

3 چو صوفی از می صافی نمی‌کند پرهیز مباش منکر دردیکشان شاهد باز

4 بساز مطرب مجلس نوای سوختگان که بلبل سحری می‌کند سماع آغاز

5 اگر چو عود توام در نفس بخواهی سوخت مرا ز ساز چه می‌افکنی بسوز و بساز

6 بدان طمع که کند مرغ وصل خوبان صید دو دیده‌ام نگر از شام تا سحرگه باز

7 خیال زلف سیاه تو گر نگیرد دست که بر سرآرد ازین ظلمتم شبان دراز

8 تو در تنعم و نازی ز ما چه اندیشی که ناز ما بنیازست و نازش تو بناز

9 اگر ز خط تو چون موی سر بگردانم ببند و چون سر زلفم برآفتاب انداز

10 امید بندهٔ مسکین بهیچ واثق نیست مگر بلطف خداوندگار بنده نواز

11 خرد مجوی ز خواجو که اهل معنی را نظر به عشق حقیقتی بود نه عقل مجاز

12 گذشت شعر ز شعری و شورش از گردون چرا که از پی آوازه می‌رود آواز

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر