- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کجایی ساقیا می ده مدامم که من از جان غلامت را غلامم
2 میم در ده تهی دستم چه داری که از خون جگر پر گشت جامم
3 چه میخواهی ز جانم ای سمن بر که من بی روی تو خسته روانم
4 چو بر جانم زدی شمشیر عشقت تمامم کن که رندی ناتمامم
5 گهم زاهد همی خوانند و گه رند من مسکین ندانم تا کدامم
6 ز ننگ من نگوید نام من کس چو من مردم چه مرد ننگ و نامم
7 ز من چو شمع تا یک ذره باقی است نخواهد بود جز آتش مقامم
8 مرا جز سوختن کاری دگر نیست بیا تا خوش بسوزم زانکه خامم
9 دل عطار مرغی دانه چین است دریغ افتد چنین مرغی به دامم