- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هنگام آنکه گل دمد از خاک بوستان رفت آن گل شکفته و در خاک شد نهان
2 هنگام آنکه شاخ شجر نم کشد ز ابر بی آب ماند نرگس آن تازه بوستان
3 با جام باده در وطن امروز بر فروز آن گوهری که هست مدد در صفای جان
4 قد بلند او به مثل مثل نارون رنگ عجیب او به صفت رنگ ناردان
5 بیگانه از ستاره ولیکن ستاره بار بی بهره از عقیق ولیکن عقیق سان
6 رخشان تر است پیکرش از جنس آفتاب پیچان تر است قالبش از شاخ خیزران
7 در گوش او ز گوهر چرخ است گوشوار بر فرق او ز مشک سیاهست طیلسان
8 شنگرف را به گونه دلیل معین ست لیکن همی نماید زنگار ازودخان
9 چون خاطر کریم صفا اندرو پدید چون همت بلند جوادی درو عیان
10 چون بر زمین ز پیکر خود سایه افگند سوی سپهر پشه ی زرین شود روان
11 نقصان کجا رسد به طبایع ز روزگار؟ تا اوست بر سپاه طبایع خدایگان