-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کی دل بیدردی از داغ گزندی سوخته هرکجا دیدیم عشقت دردمندی سوخته
2 وه چه شمعست این که پیش عاشقان پروانهوار صدهزار افتاده چندی مرده چندی سوخته
3 تا بود شمع ایمن از چشم بدان گرد سرش هر نفس پروانگان مشت سپندی سوخته
4 میشود دودی بلند و میدمد بویی عجب تا کجا آن شوخ جان مستمندی سوخته
5 آه ازین نازکپسندیهای دل کاین جان زار هردم از نازکدلی مشکلپسندی سوخته
6 پیش من فرهاد و مجنون مرم آزادهاند کم چو من دیوانهای در قید و بندی سوخته
7 گر زمین و آسمان دشمن شود اهلی چه باک آه من بسیار ازین پست و بلندی سوخته