کی دل بی‌دردی از داغ گزندی از اهلی شیرازی غزل 1249

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

کی دل بی‌دردی از داغ گزندی سوخته

1 کی دل بی‌دردی از داغ گزندی سوخته هرکجا دیدیم عشقت دردمندی سوخته

2 وه چه شمعست این که پیش عاشقان پروانه‌وار صدهزار افتاده چندی مرده چندی سوخته

3 تا بود شمع ایمن از چشم بدان گرد سرش هر نفس پروانگان مشت سپندی سوخته

4 می‌شود دودی بلند و می‌دمد بویی عجب تا کجا آن شوخ جان مستمندی سوخته

5 آه ازین نازک‌پسندی‌های دل کاین جان زار هردم از نازک‌دلی مشکل‌پسندی سوخته

6 پیش من فرهاد و مجنون مرم آزاده‌اند کم چو من دیوانه‌ای در قید و بندی سوخته

7 گر زمین و آسمان دشمن شود اهلی چه باک آه من بسیار ازین پست و بلندی سوخته

عکس نوشته
کامنت
comment