- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن زمانی را که چشم از چشم او مخمور بود چون رسیدش چشم بد کز چشمها مستور بود
2 شادی شبهای ما کز مشک و عنبر پرده داشت شادی آن صبحها کز یار پرکافور بود
3 از فراز عرش و کرسی بانگ تحسین میرسید تا به پشت گاو و ماهی از رخش پرنور بود
4 هر طرف از حسن او بدلیلیی کاسد شده ذره ذره همچو مجنون عاشق مشهور بود
5 دل به پیش روی او چون بایزید اندر مزید جان در آویزان ز زلفش شیوه منصور بود
6 شمع عشق افروز را یک بار دیگر اندرآر کوری آن کس که او از عشرت ما دور بود
7 ساقیی با رطل آمد مر مرا از کار برد تا ز مستی من ندانستم که رشک حور بود
8 نقش شمس الدین تبریزیست جان جان عشق کاین به دفترهای عشق اندر ازل مسطور بود