- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وقتی اندر سر کویی گذری بود مرا وندران کوی نهانی نظری بود مرا
2 جان به جایست، ولی زنده نیم من، زیرا مایه عمر به جز جان دگری بود مرا
3 مست گشتم که شبش دیدم و در خواب هنوز به گه صبح ز مستی اثری بود مرا
4 همه کس را خور و خواب و من بیچاره خراب ای خوشا وقت که خوابی و خوری بود مرا
5 به ازین بودم ازین پیش، اگر هیچ نبود باری از جنس صبوری قدری بود مرا
6 باری از دیده مریزید گلابی که به عمر لذت از عشق همین درد سری بود مرا
7 هیچ یاد آمدت، ای فتنه که وقتی زین پیش عاشق سوخته در به دری بود مرا
8 خواستم دی که نمازی بکنم پیش خیال لیک آلوده به دامان جگری بود مرا
9 هیچ کس نبود کاندک غمی او را نبود لیکن از دولت تو بیشتری بود مرا
10 نروم پیش که یاد آیی و دیوانه شوی آنکه گه گه به گلستان گذری بود مرا
11 پاسبان روز هم از قصه خسرو بشنود کامشب از گریه چه ناخوش سحری بود مرا