- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شکست پشت من از بار غم، چه چاره کنم؟ ز غصه چند خورم خون خویش و دم نزنم
2 به تیغ هجر دل من هزار پاره شده ست عجب نباشد، اگر خون برآید از دهنم
3 ز بس که سینه خراشم چو گل ز دست فراق چو لاله غرقه خون است چاک پیرهنم
4 ز بعد مردنم ار سوز دل چنین باشد بسوز از تب هجر تو در لحد کفنم
5 از آن دمی که دلم شد به صحبتت مایل نماند میل به بالای سرو و نارونم
6 حدیث باغ چه گویم که با خیال رخت نمی کشد دل غمگین به لاله و سمنم
7 بیا که بی تو به جانم ز محنت خسرو به لطف خویش رهان از عذاب خویشتنم