- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنچه بر جان من ز غم رفتهست همه از دست آن صنم رفتهست
2 مینویسد به خون من تعویذ چه توان کرد، چون قلم رفتهست
3 پای در ره نهاد و مهر گذاشت زانکه در راه مهر کم رفتهست
4 به ستم میرود ز من، یا رب بر کسی هرگز این ستم رفتهست؟
5 جان به دنبال او روان کردم گر نیاید، حیات هم رفتهست
6 خسروا، با شب فراق بساز کآفتاب تو در عدم رفتهست