آنچه غم تو کرد اگر بازرسم از اهلی شیرازی غزل 135

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

آنچه غم تو کرد اگر بازرسم به دیدنت

1 آنچه غم تو کرد اگر بازرسم به دیدنت فرق من است و پای تو دست من است و دامنت

2 ای به فرشته سیرتی آیت رحمت و کرم با همه کس وفا کنی این چه جفاست با منت

3 سرو بلند همتی کی به تو میرسد کسی ور برسد کجا رسد دست کسی به گردنت

4 روشنی دو چشم ما خاک رهت شد از صفا سرمه چشم دوستان کوری چشم دشمنت

5 داغ تو سوخت جان من از تو چه پوشم این سخن بلکه چو شمع کفته شد زاب دو دیده روشنت

6 آنکه ندیده روز و شب وصف بهشت می کند وه چه قیامتی بود گر برسد به گلشنت

7 اهلی از آفتاب خود دور اگر بمانده یی صبر کن که عاقبت رسد روشنیی به روزنت

8 خاک اهلی شد گل از می گر گلی بر وی دمید هر که آن گل بو کند تا حشر خواهد بود مست

عکس نوشته
کامنت
comment