چه درگاه؟ درگاه شاه گزین! از واعظ قزوینی مثنوی 6

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

چه درگاه؟ درگاه شاه گزین!

1 چه درگاه؟ درگاه شاه گزین! امام هدی، قبله هشتمین!

2 چه درگاه؟ درگاه شمع هدی! شه دین علی بن موسی الرضا

3 امامی که از یاد قدرش زمین شد انگشتر آسمان را نگین

4 از آن است پیر خرد تازه رو که رخ شسته از چشمه رای او

5 ز رایش نظر یافت مرآت علم ز قدرش گران شد ترازوی علم

6 کرم دستگیری از او یافته شجاعت دلیری از او یافته

7 رخ ذلت از خاک او پر صفا سر طاعت از مهر او عرش سا

8 اگر نه غبار درش توتیاست بگو دیده روز، روشن چراست؟!

9 کی این آب و رنگ است در گوهرش نساید اگر مهر، رخ بردرش؟!

10 بود ریزش رحمت بیحساب گل سجده درگهش را گلاب

11 ز شرح کمالش، زبان یک ورق ز در ثنایش، دهان یک طبق

12 سخن در مدیحش بود زآن فزون که از عهده اش گفتن آید برون

13 زبان را ببازار او نیست دست ز وصفش سخن ورنه بر می شکست

14 دل معنی از فکر مدحش فگار زر لفظ از نام او سکه دار

15 ندارد سخن مدحتی در خورش از این پس سر فکر و خاک درش

16 چه در قبله آرزوی ملک چه در سجده گاه شکوه فلک

17 ز گلریزی سجده از فرق ها ازو تا به جنت بسی فرق ها

18 ز فیض اجابت در آن آستان شکفت از دعا غنچه های دهان

19 در آن روضه از اشک اخلاص ها شده بر فلک نخل های دعا

20 در و رسته از اشک چشم ملک گل آفتاب از سفال فلک

21 ز بس جذبه با خاک آن منزل است از آن روضه بیرون شدن مشکل است

22 ندانم در آن روضه پرصفا چه سان میرود کوری از دیده ها؟!

23 چراغان آن روضه دانی ز چیست؟ بصد شمع جویای هر حاجتی است

24 بر نور آن بارگاه از ادب سیه شد نفس بس که دزدید شب

25 برش تا دم نور زد بی حجاب لب صبح تبخاله زد ز آفتاب

26 مگو گنبذ است، آفتابی است آن ز دریای رحمت حبابی است آن

27 گریزان از او تیرگی با شتاب چو دود شب از مجمر آفتاب

28 بود آسمان پیش آن بارگاه چو نقش کلف بر رخ قرص ماه

29 چنان است پیشش سپهر بلند که از مجمری جسته باشد پسند

30 از آن رشک افلاک گردیده است که برگرد آن خاک گردیده است

31 خطوط شعاعی از آن بارگاه کشد میل در دیده مهر و ماه

32 مگر سجده کرده است صبحش ز دور که از مهر دارد بسر تاج نور؟!

33 ز بس نور قندیل آن بارگاه نماند او نامه کس، سیاه

34 ز بس نور آن صحن قدسی مکان چو شمعی است جاروب آن آستان

35 بود صحن آن روضه عرش سای حصار امانی ز قهر خدای

36 حصارش از آن گنبذ چون سپهر درخشنده چون هاله ماه و مهر

37 بر گنبذش آسمان در نظر نمایان چو فیروزه از تاج زر

عکس نوشته
کامنت
comment