- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 محبوب من چه حاجت گفتن بود که کیست چون آفتاب بر همه روشن بود که کیست
2 کوته نظر مشاهده برق عیش کرد ما را نظر به سوخته خرمن بود که کیست
3 حاجت به قصه نیست که در دل که خانه ساخت کو خود عیان ز چاک دل من بود که کیست
4 چون پوشم آن حریف که همسایه را چو شمع روشن ز روشنایی روزن بود که کیست
5 دشمن به طعنه گفت که اهلی ترا که سوخت؟ ظاهر هم از حکایت دشمن بود که کیست
6 جایی که زلیخا نکند ناله ز یوسف زن بهتر از آن مرد که نالد ز جفایت
7 اهلی، به گدایی ز تو خرسند شد اما شاهنشه حسنی چه غم از حال گدایت