- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این چه نام است کزو سکه دین یافت رواج شد ازو مملکت کفر و ظلالت تاراج
2 بندگانش همگی خرقه صد پاره به بر پای بر تارک گردون و در آزرم ز تاج
3 بر رخ قلزم امکان و وجوب ار نشدی ذاتش آمیخته می گشت بهم عذب و اجاج
4 شد نبی و ولی از جرعه جامش مدهوش ابن عمران ارنی گفت و انا الحق حلاج
5 لی مع الله ورا خاصه بلند اورنگی است نردبان گشت مر آن تخت شرف را معراج
6 بازم ار دست به دامن رسدت پیش از مرگ ندهم از کف شود ار چرخ به بازی لجاج
7 ای خوش آن وقت که بینم رخ بزم آرایت چون مه چارده بار دگر اندر شب داج
8 چند نالم به غم از تو به صد مرحله دور و اری العیش لمثواک لهن الاحلاج
9 خالد از وصف تو نام آورئی می خواهد ورنه آیینه خور نیست به صیقل محتاج