جز وی چه باشد از جلال الدین محمد مولوی غزل 8

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

جز وی چه باشد کز اجل اندررباید کل ما

1 جز وی چه باشد کز اجل اندررباید کل ما صد جان برافشانم بر او گویم هنییا مرحبا

2 رقصان سوی گردون شوم زان جا سوی بی‌چون شوم صبر و قرارم برده‌ای ای میزبان زوتر بیا

3 از مه ستاره می‌بری تو پاره پاره می‌بری گه شیرخواره می‌بری گه می‌کشانی دایه را

4 دارم دلی همچون جهان تا می‌کشد کوه گران من که کشم که کی کشم زین کاهدان واخر مرا

5 گر موی من چون شیر شد از شوق مردن پیر شد من آردم گندم نیم چون آمدم در آسیا

6 در آسیا گندم رود کز سنبله زادست او زاده مهم نی سنبله در آسیا باشم چرا

7 نی نی فتد در آسیا هم نور مه از روزنی زان جا به سوی مه رود نی در دکان نانبا

8 با عقل خود گر جفتمی من گفتنی‌ها گفتمی خاموش کن تا نشنود این قصه را باد هوا

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر