1 چیست بر آن کس که پوید خاک سالار عرب مینبوید تا ابد بویای پر عطر و طرب
2 بر سرم چندان مصیبت ریخت از هجران تو گر بریزد فی المثل بر روزها، گردند شب
1 به چوگان قضا بادا شکسته دست چوگانم که برهم زد هلال ابروی خورشید تابانم
2 مرا سودای چوگان بازی اندر سر کجا بودی؟ اگر قلاب مهرش چنگ واکردی ز دامانم
1 نسیما گرفتند ره بر در آن سرو دلجویت بگو ای زمره شیر افکنان نخجیر آهویت
2 ز طول مدت هجران و شام محنت دوری تو مانی زنده، خالد گشت قربان دو ابرویت
1 جز تو سرمایه جان نیست مرا بی تو سودای جنان نیست مرا
2 کی کنم قول کسی در حق تو گوش جز تو به جهان نیست مرا