-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه باشد ای برادر یک شب اگر نخسپی چون شمع زنده باشی همچون شرر نخسپی
2 درهای آسمان را شب سخت میگشاید نیک اختریت باشد گر چون قمر نخسپی
3 گر مرد آسمانی مشتاق آن جهانی زیر فلک نمانی جز بر زبر نخسپی
4 چون لشکر حبش شب بر روم حمله آرد باید که همچو قیصر در کر و فر نخسپی
5 عیسی روزگاری سیاح باش در شب در آب و در گل ای جان تا همچو خر نخسپی
6 شب رو که راهها را در شب توان بریدن گر شهر یار خواهی اندر سفر نخسپی
7 در سایه خدایی خسپند نیکبختان زنهار ای برادر جای دگر نخسپی
8 چون از پدر جدا شد یوسف نه مبتلا شد تو یوسفی هلا تا جز با پدر نخسپی
9 زیرا برادرانت دارند قصد جانت هان تا میان ایشان جز با حذر نخسپی
10 تبریز شمس دین را جز ره روی نیابد گر تو ز ره روانی بر ره گذر نخسپی